بازگشت شنبه

چه نعمتی است که وقتی دمار از روزگارت در می آید باور کنی حتماً تقدیرت چنین است یا اگر نمی توانی با کسی که دوستش داری ازدواج کنی خیال کنی که لابد از اول قسمت همین بوده. و چه زجری می کشی وقتی که نمی توانی سرنوشت را بپذیری و سر در نمی آوری که چرا چیزی که آرزویش را داری و همه تلاشت را هم برایش می کنی به بدترین شکل ممکن تمام می شود؟ وقتی میدان را برای این عقل ِنفهم زیادی باز بگذاری نتیجه اش بهتر ازین نمی شود. عینک ِنمره بالای ِاستدلال را روی چشم های ضعیفت محکم می کند و نمی گذارد با خیال راحت فکر کنی که اگر باران بر سر مردم نمی بارد به خاطر موزیک (مهتر) گوش دادن توست ، یا بین زلزله و پرداخت زکات ارتباطی برقرار است ، تا زکاتت را بپردازی و سرت را تخت بگذاری و با خیال راحت زیر سقفِ لرزان خانه ات بخوابی. یادش به خیر زمانی که توی ِفال ها ، آینده مان را می دیدیم و بین ِ ابیات شعر حافظ - خوش باورانه- دنبال نشانه های امیدی می گشتیم که ما را به شاخه نباتمان پیوند بزند. یادش به خیر زمانی که باور می کردیم این خداست که شیرهای باران را باز و بسته می کند و زلزله نشانه ای از عصبانیت اوست. اینکه بین دعای ما و اتفاقاتی که رخ می دهد ارتباط مستقیمی هست و اگر کفر بگوییم دُم در می آوریم. سالها گذشت و ما بی آنکه دُم در بیاوریم بزرگ شدیم . دعاهای شب امتحان از صفرهای کارنامه ها کم که نمی کرد هیچ ، به آنها اضافه هم می کرد . باورهایی که قلمرو هنجارهای جامعه پیش از ما را مشخص می کرد تبدیل به خرافاتی شدند که برایمان مبنای علمی نداشت و ما را در مقابل پدرانمان قرار می داد. هرچه آنها بیشتر دفاع می کردند ما بیشتر حمله می کردیم و عقایدشان را به ریشخند می گرفتیم . کم کم عقل دور اندیش ، پاچه هایش را بالا زد و دو پایی تشریف آورد توی دنیای فانتزی مان . وسرانجام آخرین چیزی که مبنایش بر علم نبود ولی حاضر هم نمی شد که یک خَم ِعقل را ول کند همانا عشق بود. عشقی که آخر سر ، مثل چماق بر سرمان کوبیده شد و آخرین سنگر متافیزیکی را هم تسلیم عقل هایمان کرد. حالا ، کله به کمک جایگاه جغرافیایی که در بدن دارد دیکتاتور بی رحمی شده است که برای هر اتفاقی دلیلی می خواهد و اگر از کسی جوابی را نپسندد او را به سیاهچال تحقیر محکوم می کند . حالا خدا وکیلی اگر عقل ، دست از سرت بردارد و بگذارد که " شنبه هایت بازگشت داشته باشد" راحت تر نمی خوابی؟

* اگه با لباس نو غذا بخوری لباست پاره می شه
* اگه وقتی میهمون کسی هستی فقط یه استکان چایی بخوری سگ گازت می گیره
*اگه توی آب بشاشی ، اون دنیا خودت باید آب و ادرارت رو از هم جدا کنی
*اگه کنار رودخانه لخت بشی ولی شنا نکنی شب مار به آغوشت می آد
*اگه کله ات به کله کسی بخوره و روی زمین تف نکنی شاخ در می آری
*اگه حبه قند از دستت توی چای بیوفتد مهمون توی راه داری
*اگه گل قرمز بچینی شیر گاوتون خشک می شه

۴ نظر:

  1. بیرون زه تو نیست آنچه در عالم هست / از خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی (مولوی)

    احسان جان!
    اگر فکر می کنی که موفق می شوی یا شکست می خوری،در هر دو صورت درست فکر کرده ای!
    اگر در اولین قدم، موفقیت نصیب ما می شد، سعی و عمل دیگر معنی نداشت.

    پاسخحذف
  2. از تو دیگه انتظار نداشتم:
    خب معلومه که اگه با لباس نو غذا بخوری لباست پاره می شه
    خب معلومه که اگه وقتی مهمون کسی هستی فقط یه استکان چایی بخوری سگ گازت می گیره
    خب معلومه که اگه توی آب بشاشی ، اون دنیا خودت باید آب و ادرارت رو از هم جدا کنی
    خب معلومه که اگه کنار رودخانه لخت بشی ولی شنا نکنی شب مار به آغوشت می آد
    خب معلومه که اگه گل قرمز بچینی شیر گاوتون خشک می شه...
    می گی نه؟؟!! جرات داری یه لیچار به امامزاده سید محمید بگو اگه مثل سنگ خشکت نکرد، تو راست می گی......

    پاسخحذف
  3. آفرین
    اینفعه زیرکی زیادی به خرج دادی
    نکته بسیار حساسی بود که خیلی تا حالا بهش فکر نکرده بودم
    موفق باشی

    پاسخحذف
  4. نميدانم اقاي گنجي قصد تخريب اداب و رسوم محلي داشت يا ميخواهد بگويد دولت مقصر است ما به مقصري دولت نداريم حرف بر اينه كه تنها در كشور ما با اين مسائل روبرو هستيم و در استان ما چنين مشكلاتي دارد اما اين دوست عزيز را با مسائلي بدتر از موعود دلش كه همان غرب بهشت افرين ايشان است بيان ميكنم اميد وارم در عرصه بينشي ديد وسيع و بالايي داشته باشد
    در بعضی کشورهای اروپایی اهل خرافه معتقدند نخ‏ریسی (و نه خیاطی یا بافندگی) در طول بارداری برای زن آبستن «بد» است و باعث خواهد شد تا کودکش در آینده به دار آویخته شود؛ روستاییان بریتانیا نیز معتقدند اگر زن بارداری روی گور کسی پا بگذارد «بد» است و بچه‏اش در شکم وی خواهد مرد.

    بنا به یک خرافه در اسکاندیناوی، اگر زن آبستنی از یک فنجان «ترک‏دار» چیزی بنوشد کودکش «لب‏شکری» به دنیا خواهد آمد.

    اهل خرافه در آلمان معتقدند اگر زن آبستن در دوران بارداری جورابهای شوهرش را (به عنوان محافظ) با خود حمل کند، کودکش نارس به دنیا نخواهد آمد. هنوز هم در برخی کشورهای اروپای میانه از جمله مجارستان و چک و اسلواکی خرافه‏ای وجود دارد که می‏گوید اگر زنی بخواهد فرزندش پسر باشد باید بلافاصله بعد از حامله شدن دانه‏های شقایق را روی درگاه پنجره بگذارد اما اگر بخواهد فرزندش دختر باشد باید مقداری شکر روی درگاه پنجره قرار دهد.
    و بالاخره بسیار بجاست که در اینجا عجیب‏ترین و نامحتمل‏ترین خرافه در باب آبستنی که ظاهرا هنوز هم در برخی از نواحی اطراف و جزایر دریاهای مدیترانه رایج است بیاوریم و آن این است که اگر زن آبستنی ضمن آب‏تنی سهوا تخم هشت‏پایی را ببلعد فرزندش یک هشت‏پا خواهد بود و نه یک انسان معمولی.
    در بعضی نواحی روستایی انگلستان خرافه عجیبی شایع است که می‏گوید اگر می‏خواهید بر سر کسی که زندگی را برایتان مشکل کرده است، تلافی دربیاورید، آرنج خود را گاز بگیرید، حتما آن شخص را صاعقه خواهد زد.

    در کشور آمریکا اهل خرافه معتقدند اگر دومین انگشت پای یک زن از انگشت شست پای او بلندتر باشد، در هر ازدواجی که بکند «شلوار خواهد پوشید».

    در ایرلند معتقدند، اگر روی نوزاد خود «تف» کنید می‏توانید از خوشبختی او در آینده مطمئن باشید. در انگلستان گروهی معتقدند اگر هنگام تولد کودک، ابتدا پای او بیرون بیاید، در عنفوان جوانی بر اثر تصادف پایش لنگ می‏شود مگر اینکه بلافاصله وقتی به دنیا آمد روی پای او «برگ بو» بمالند. در میان مادران آمریکایی خرافه‏ای وجود دارد که می‏گوید اگر کهنه قدیمی و یا پوشک مستعملی را دوباره مورد استفاده کودک خود قرار دهند، او در بزرگی دزد خواهد شد. بنا به یک خرافه دیگر آمریکایی هیچ گاه نباید نوزاد را به «هوا انداخته و بگیرید» زیرا در بزرگی احمق خواهد شد.
    اما برادر خيلي چيزهايي ديگر است كه اگه بگيم بايد هزاران كامنت باشه اين رسمي است كه براي همه انسانها حاكم است

    پاسخحذف